زنده باد معمولی بودن »
به نظر میرسد همه ما از واژههایی چون «منحصر به فرد بودن» ، «اعتماد به نفس بالا» ، «استثنایی بودن» ، به وجد میآئیم. زیرا این واژهها احساس مثبتی به ما میدهند و به ما انگیزه می دهند. با همین حس مثبت نسبت به خود، هر تصمیمی را آسان تصور کرده و فکر میکنیم قادر هستیم هر برنامه و عملی را به ظهور رسانده و محقق کنیم. اما آیا این معیار درستی برای ارزشمندی و موفقیت است؟ اگرمعیار احساس عالی ما نسبت به خودمان را کنار بگذاریم،که البته چندان هم راضی کننده نیست، و معیار دیگری مثل احساس ما نسبت به جنبههای تاریک و منفی خود را قرار دهیم، آن وقت آیا همینگونه به خود نگاه میکنیم؟ آیا آن وقت حق به جانب دائم فکر میکنیم مستحق چیزهای بیشتری هستیم و حتی اگر تلاش و سختی نکشیم باز باید نعمتها و داشتههای جهان به سمت ما سرازیر شوند؟ آیا این نوع باور، این نوع توقع و این نوع نگاه به خود، نوعی خودفریبی فزاینده و رشد یابنده است که تمام ذهن و درون ما را پُر میکند؟ این نوع خودفریبی یک خود فریبیِ خود خواسته بزرگ منشانه است که به فرد القاء میکند:
– تو بزرگی !
– تو در حال انجام بزرگترین کارها هستی !
– تو بیهمتایی !
– تو بینظیری !
این نوع خودباورهای خود فریبنده میتواند به طور مسری به دیگران هم سرایت کند و جمعی را برای مدتی به خود مشغول سازد. حس اعتماد به نفس کاذب، بینظیر بودن در جهان و احساس موفقیت بیبدیل و الته حس شکستناپذیری، مجموعه احساسات ، حالات و وضعیت های روان شناختی است که ممکن است در چنین جمعی رشد کند. حفظ چنین احساسی به تدریج در جمع حالت اعتیادی پیدا کرده و آنها را به سمت حفظ چنین احساسی به هر قیمتی سوق میدهد. آنها دست به هر عملی میزنند تا چنیین حسی را نسبت به خود حفظ کنند. زیرا معمولی بودن آنها را به وحشت میاندازد. آنها میخواهند به خود بقبولانند که بیهمتا هستند. پس فقط به خودشان و تفکراتشان اهمیت میدهند و فقط خود را میبینند. با دیدن فریبآمیز خود و ندیدن ضعفهایی که دارند، الگوی ذهنی غیرواقع بینانهای از خود خلق میکنند که پر از دروغ، نیرنگ، سیاهکاری ، توهم و هزیان است. چنین الگوی ذهنی از خود، قادر است آنها را در هالهای از اعتمادبه نفس کاذب قرار دهد که تنها به خود بزرگی خود فکر کنند. هر ادلهای بر علیه اشتباهات محرز و فاحش آنها یعنی حمله به ساحت مقدس خودشیفتگی کاذب آنها که در نتیجه نوعی تهدید قلمداد شده و سریعاً طرد میگردد. عدم تحمل واقعیتها با « دیدن گزینشی و توهمی خود » به عنوان یک موجود فرا انسانی آنها را در زندان حق به جانبی و خود حق بپنداری، حبس میکند. این نوع زندان ذهنیِ خود تقویتکننده بوده و مانع عبور هر گونه واقعیتی خواهد شد که نشان میدهد همه ما انسانها موجودات معمولی هستیم با استعدادهای تا حدی خاص و البته بیشتر شبیه یکدیگر. چنین واقعیتی قابل تحمل نبوده و به طور مداومی توسط فیلترها وعینکهای خاص، تحریف میشوند. چنین عینکهایی واقعیتها را دردو دسته جای داده و فقط همین دو دسته واقعیت ها را میبیند:
* یکی ؛ واقعیتهایی درتأئید عظمت آنها و
** دیگر واقعیتهایی در تهدید عظمت آنها
پس در جایی آنها با عظمت و درایت خود مسائلی را حل کرده و یا در حال حل آنها هستند و یا در حال عبور از موانع و اشتباهاتی هستند که دیگران به خاطر حسادتی که به آنها داشتهاند ایجاد کرده اند تا آنها را زمین بزنند. معمولی بودن وحشت چنین افرادی است زیرا دیگر نمیتوانند حق به جانب باشند. دیگر نمیتوانند شکستهایشان را به گردن دیگران بیندازند. دیگر نمیتوانند دیگران را به خاطر برتری خود نادیده گرفته و تحقیر کنند. آنها تصور میکنند مانند «خدایان یونان» هستند و بقیه فانیهایی حقیر و غیرقابل اعتنا. حال اگر کسی بخواهد معمولی بودن را به آنها گوش زدکند، به طورقطع با خشونت و یا بی اعتنایی آنها مواجه خواهند شد. تخریب دیگران، تحقیر آنها و مقابله به مثل ، روشی برای دفاع از عظمت خود است که روش معمول افراد حق به جانب و با اعتماد به نفس کاذب است. چنین افرادی پشت دیوارهایی که در زندگی خود به وجود آوردهاند خود را مخفی کردهاند و وارد متن زندگی نمیشوند زیرا ورود به زندگی یعنی دیدن دیگران، یعنی دیدن ضعفها و جنبههای منفی خود، دیدن مشکلات خود و تحمل مصائب زندگی و تلاش مداوم برای حل مشکلات و دریک کلام یعنی معمولی بودن…
#متن
#دکتر_سید_حمید_آتش_پور
اینستاگرام ما